سؤالات مسابقه برای ایام صادقیه علیه السلام همراه با پاسخ و جوابیه
سؤالات در چند محور اساسی مطرح شده تا مورد توجه عموم مردم و موجب جذب آنان شود، علاوه بر آن، نکته ای که مورد توجه بوده این است که سؤالات و محتوای پاسخ ها طوری مطرح شود که به مسائل اعتقادی و اساسی نیز پرداخته شود.
محورهای اصلی که در به ترتیب در سؤالات ذیل مورد نظر بوده و مطرح شده عبارت است از:
- اعتقادی – امام شناسی
- اعتقادی – شیعه شناسی
- فرهنگی – اجتماعی
- اعتقادی – عزاداری
- اعتقادی – عبادی
امام صادق علیه السلام و خدمت به امام مهدی علیه السلام
سؤال:
امام صادق علیه السلام در مورد کدام معصوم، فرمودند: «اگر زمان او را درک میکردم تمام عمرم را برای او خدمتگزاری می کردم»؟
الف: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
ب: حضرت زهرا سلام الله علیها
ج: امام علی علیه السلام
د: امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
توضیح:
حقیقتا حضرت صاحب الامر علیه السلام را چه شأن رفیعی است که معصومان علیهم السلام نسبت به ایشان اظهار محبت و علاقه می کنند . این شیدایی گاهی برخی ائمه را به گونه ای واله کرده که نه تنها سخن از عشق و محبت می گویند؛ بلکه اظهار ارادتی خالصانه دارند. خلاد بن صفار می گوید: «سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ علیه السلام؟ فَقَالَ: لَا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی؛ از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمودند: خیر! ولی اگر او را درک میکردم همه زندگانیم را به خدمت او صرف میکردم».[1]
این اظهار ارادت در روایتی دیگر نیز چنین انعکاس یافته است:
سدیر صیرفى نقل میکند: من و مفضّل بن عمر و ابو بصیر و ابان بن تغلب به حضور امام جعفر صادق علیه السّلام شرفیاب شدیم. دیدیم حضرت روى زمین نشسته و عبائى بىیقه پوشیده، که آستینهایش کوتاه بود و در آن حال مانند انسان فرزند مرده جگر سوخته گریه میکرد و آثار حزن از رخسار مبارکش پیدا بود، بطورى که رنگش تغییر کرده بود و در حالى که کاسه چشمش پر از اشک بود، میفرمود:
«اى آقاى من! غیبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر بر تنم تنگ نموده و آرامش جانم را سلب کرده!
اى آقاى من! غیبت تو مصیبتهای مرا به مصیبتهای دردناک همیشگی متصل ساخته و از دست دادن یاران یکی بعد از دیگری را به نابودی اجتماعات و افراد کشانده است. من دیگر اشکى که از چشمم روان است و نالهاى که از گرفتاریهاى اندوهم و بلیات گذشته از سینهام سر میکشد احساس نمیکنم جز همانى که در برابر دیدهام مجسم است و از همه گرفتاریها بزرگتر و جانگدازتر و سختتر است.»
سدیر میگوید: از این امر عظیم و نالههاى جانگداز هوش از سر ما پرید و دل ما از جا کنده شد و پنداشتیم که مصیبت بزرگى براى حضرت روى داده است. من عرض کردم: اى فرزند بهترین مردم روى زمین! خدا دیدگان شما را نگریاند. براى چه این طور سیلاب اشک از دیدگانت فرو میریزد؟ و چه چیز باعث این مصیبت گشته است؟
حضرت آه سختى کشید که درونش برآمد و بشدت حالش تغییر کرد آنگاه فرمود:... قائم ما متولد میگردد و غیبت مینماید. غیبت او طولانى مىشود و عمرش بطول میانجامد. در آن زمان اهل ایمان امتحان میشوند و بواسطه طول غیبتش شک و تردید در دل آنها پدید مىآید و بیشتر آنها از دین خود برمیگردند و رشته اسلام را از گردن خود بیرون مىآورند، با اینکه خداوند میفرماید: وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ؛ رشته عمل هر کس را بگردن خودش انداختهایم.[2]
عرض کردیم: یا ابن رسول اللَّه! اگر ممکن است وجوه این معانى را براى ما نیز توضیح دهید!
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند متعال سه چیز را که در مورد پیغمبران عملى ساخت، در خصوص قائم ما نیز عملى میسازد: ولادت او را مانند ولادت موسى و غیبتش را چون غیبت عیسى و طول عمرش را بسان طول عمر نوح مقدر فرموده و سپس طول عمر بنده صالح خدا، خضر پیغمبر را دلیل طول عمر آن حضرت قرار داده است.[3]
مذهب جعفری و شیعه جعفری
سؤال:
چرا به مذهب شیعه، مذهب جعفری و شعیان را شیعه جعفری مینامند؟
الف: به سبب نشر و تبیین مجموعه عظیمی از معارف و تعالیم و احکام دینی به وسیله امام صادق علیه السلام
ب: به علت چهره شاخث و سرشناس و شناخته شده امام صادق علیه السلام در میان تمام فرق و گروههای مسلمان
ج: به سبب معرفی و معتبر بودن و شناخته شدن پیروان اهل بیت علیهم السلام در برابر مذاهب چهارگانه اهل سنّت که از شاگردان امام صادق علیه السلام بودند.
د: هر سه گزینه
توضیح:
همه حضرات ائمه علیهم السلام، عالم به احکام و دارای مقام امامت و فضایل دیگر بودهاند. ولی این که مذهب شیعه را مذهب جعفری میگویند برای این است که تا زمان حضرت امام صادق علیه السلام به علت تسلّط سیاستمداران و زمامداران ستمگر، فرصت نشر علوم و معارف اسلام و تربیت شاگردان، آن طور که برای ایشان فراهم شد فراهم نگردید. بنابراین ایشان از موقعیّت و فرصت، حداکثر استفاده را نمود، علوم و معارف اسلام را تعلیم و تدریس فرمودند و شاگردان بزرگی تربیت کردند که هر یک از علمای بزرگ اسلام به شمار میروند. از آن موقع شیعه و پیروان آن حضرت را جعفری گفتند و بعد هم این لقب بر شیعه باقی ماند و امامان بعد هم آن را منع نفرمودند، چرا که غرض همه، ترویج دین و هدایت مردم بود. همه راستگو بودند و همه مردم را به یک راه ـ که یگانه راه راست است ـ هدایت فرمودند.
توضیح بیشتر این که پس از فشارهای شدید بنی امیه، در عهد امامت امام صادق علیه السلام بر اثر قیامها و انقلابهایی که در کشورهای اسلامی بر علیه بنی امیه بر پا شده بود و جنگهای خونینی که در نهایت منجر به سقوط خلافت بنی امیه گردید و نیز زمینه خوبی که امام باقر علیه السلام با نشر حقایق و معارف اسلامی مهیا کرده بود، برای امام صادق علیه السلام امکانات بیشتری و محیط مناسبتری برای نشر تعالیم دینی پیدا شد. آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود که مصادف با آخر خلافت بنی امیه و اول خلافت بنی عباس بود از فرصت استفاده نمود و به نشر تعالیم دینی پرداخت و شخصیت های علمی بسیاری در فنون مختلف عقلی و نقلی مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حکم، جابر بن حیان و... پرورش داد. در حوزه علمی امام ششم علیه السلام، چهار هزار نفر محدّث و دانشمند شرکت می کردند که عدهای از بزرگان و رجال علمی اهل سنت نیز مانند ابو حنیفه، سفیان سوری، قاضی سکونی، قاضی ابوالبختری و... افتخار شاگردی آن حضرت را پیدا کردند. از این رو، عوامل ذیل را میتوان برای این نامگذاری ذکر کرد:
- مجال و زمینه مناسبی که سبب شد مجموعه عظیمی از معارف و تعالیم و احکام دینی در حوزه علمی امام صادق علیه السلام تبیین شود.
- چهره شاخص و سرشناس و شناخته شده حضرت در میان تمام فرق و گروههای مسلمان.
- با توجه به این که برخی از ائمه چهارگانه اهل سنّت، شاگرد امام صادق علیه السلام و برخی شاگرد شاگردان آن حضرت بوده اند، پیروی شیعه از فقه و مذهب اهل بیت با نام «جعفری»، نامی شناخته شده و معتبر، در برابر مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنّت بوده است.
- علاوه بر این که عنوان «مذهب جعفری»، شیعیان پیرو مکتب فقهی اهل بیت را از شیعه زیدیه که از فقه اهل بیت پیروی نمیکنند جدا می سازد.[4]
جوان و امام صادق علیه السلام
سؤال:
چرا امام صادق علیه السلام، به جوانان نگاه ویژه ای داشته و آنها را تکریم کرده و به آنها شخصیت می دانند؟
الف: چون جوانان، شجاع و بیباک هستند.
ب: چون جوانان، قویتر هستند و قدرت جسمی بیشتری دارند.
ج: چون جوانان، گرایششان به خوبی و نیکی، بیشتر و سریعتر از دیگران است.
د: چون جوانان، پاکتر بوده و گناه کمتری انجام دادهاند.
توضیح:
نگاه مهربان امام صادق علیه السلام به جوانان، همراه با بزرگداشت شخصیت،تکریم استعدادها و صلاحیت ها، احترام به نیازها و توجه به قلب های پاک و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوی امام علیه السلام فرایندعملکرد و رفتار متین، محبت آمیز، حکیمانه و سرشار از خلوص وعاطفه آن حضرت بود، بدان حد که سخنش بر اریکه دل آنان می نشست،زیرا گرایش جوان به خوبی، نیکی و زیبایی بیشتر و سریعتر ازدیگران است. پدیده ای که امام بدان اشاره نموده می فرماید:
«عَلَیکَ بِالْأَحْدَاثِ فَإِنَّهُمْ أَسْرَعُ إِلَى کُلِّ خَیرٍ؛ جوانان زودتر از دیگران به خوبیها روی می آورند».[5]
امام ضمن توجه به روح لطیف و احساس آرمانی جوانان، یاران و نزدیکان خود را نیز به دقت و توجه در این نکات رهنمون می ساخت. از جمله، یکی از یاران امام به نام «مؤمن طاق» برای پیام رسانی و تبلیغ دین، مدتی را در شهر بصره گذراند. وقتی که به مدینه بازگشت، خدمت امام صادق علیه السلام رسید، حضرت از او پرسید:
به بصره رفته بودی؟ وی گفت: آری!
حضرت فرمودند: اقبال مردم را به دین و ولایت چگونه دیدی؟ او پاسخ داد: بخدا اندک است! می آیند ولی کم!
امام صادق علیه السلام فرمودند: جوانان را دریاب، زیرا آنان به نیکی و خیر از دیگران پیشتازترند.[6]
برگزاری مجلس عزای امام حسین علیه السلام
سؤال:
احیاگر عزاداری امام حسین علیه السلام و برگزاری مجالس عزا و تشویق و ترغیب به روضه و شعرخوانی برای آن حضرت، کدام معصومان علیهم السلام بودند؟
الف: امام رضا علیه السلام
ب: امام صادق علیه السلام
ج: امام سجاد علیه السلام
د: امام مهدی علیه السلام
توضیح:
شیعه امامیه بسیاری از احادیث و روایات خود، به ویژه مسائل فقهی را از امام ششم، جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام گرفته و بسیاری از سنّت ها و آداب و رسوم شیعه منسوب به ایشان است. امام صادق علیه السلام در زمان امامت خویش، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی تلاش وافری نمود و به تدوین و تعمیق فقه و مبانی و سنن شیعی همّت گمارد و شاگردان زیادی در این جهت پرورش داد. روایات زیادی از بزرگداشت واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی علیه السلام و یارانش توسط این امام نقل شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
ابو هارون مکفوف نقل میکند که روزی امام صادق علیه السلام به من فرمودند: اى ابا هارون آیا شعرى در مصیبت امام حسین علیه السلام برایم مىخوانى؟ ابا هارون مىگوید: براى آن حضرت شعرى خواندم و آن جناب گریست.
سپس فرمودند: همان طورى که پیش خود شعر و مرثیه مىخوانید برایم بخوان یعنى با رقّت و لطافت، ابا هارون مىگوید: پس این بیت را براى آن جناب با رقّت و لطافت خواندم:
امرر على جدث الحسین فقل لاعظمه الزّکیة
یعنى: گذر کن بر قبر حضرت حسین بن على علیهما السلام، پس به استخوانهاى پاک و مطهّرش بگو.
ابا هارون مىگوید: امام علیه السلام گریست، سپس فرمود: بیشتر برایم بخوان. پس قصیده دیگر براى حضرتش خواندم. ابا هارون مىگوید: امام علیه السلام گریستند و صداى گریه اهل منزل را از پشت پرده شنیدم.[7]
ائمه اطهار علیهم السلام نه تنها خود در عزای سالار شهیدان میگریستند، بلکه همواره مودم را به گریستن بر آن حضرت تشویق و ترغیب مینمودند. در روایتی آمده است: هر کس بر حسین علیه السلام بگرید، یا یک تن را بگریاند، پاداشش بهشت است و هر کس حالت اندوه و گریه به خود بگیرد نیز، پاداشش بهشت است.[8]
اهل بیت علیهم السلام همچنین شاعران را به انشاد شعر برای آن حضرت تشویق مینمودند. امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند: کسى که در مرثیه حضرت امام حسین علیه السلام یک بیت شعر خوانده پس گریه کند و ده نفر را بگریاند بهشت براى او و آن ده نفر مىباشد. و کسى که یک بیت شعر در مصیبت حضرت امام حسین علیه السلام خوانده پس گریه کند و نه نفر را بگریاند بهشت براى او و آن نه نفر مىباشد. و پیوسته امام علیه السلام این فقره را با کاهش دادن نفرات تکرار نموده تا بالأخره فرمودند: و کسى که یک بیت شعر در مصیبت حضرت امام حسین علیه السلام خوانده و خود بگرید، بهشت براى او مىباشد.[9]
از عبداللّه بن سنان روایت شده است که در روز عاشورا بر امام جعفر صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که جمع زیادی اطراف ایشان را فرا گرفته بودند و ایشان چهرهای اندوهناک و غمگین و اشکبار داشت. عرض کردم: یابن رسول اللّه، از چه میگریید؟ خداوند دیده شما را نگریاند. فرمود: آیا تو در بی خبری به سر میبری؟ مگر نمیدانی در چنین روزی حسین علیه السلام به شهادت رسید؟[10]
احیای عزاداری امام حسین علیه السلام از سیره امام صادق علیه السلام بوده و به آن اهمیت ویژهای میدادند و در واقع، این توجه و اهمیت، سیره تمام معصومان علیهم السلام است. اهل بیت علیهم السلام برای جاانداختن این سیره و روش و برگزاری مجالس عزاداری، وصیت و سفارش نیز مینمودند و حتی تأمین مالی آن را نیز بر عهده میگرفتند. نمونه آن روایتی از امام صادق علیه السلام است که از پدرشان امام باقر نقل میفرمایند: قَالَ لِی أَبِی: یَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى؛ پدرم امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند.[11]
از آخرین وصایای حضرت
سؤال:
آخرین وصیت امام صادق علیه السلام هنگام شهادت درباره چه بود و چه نکتهای را اشارتاً بیان و اثبات فرمودند؟
الف: نماز – مرگ
ب: حج - معاد
ج: نماز – شفاعت
د: روزه - بهشت
توضیح:
ابو بصیر نقل کرده است که به خدمت امّ حمیده همسر گرامى امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم تا شهادت آن حضرت را به آن بانو تسلیت عرض کنم. بانو به گریه افتاد و من نیز از گریه او، گریان شدم. سپس آن بانو به من فرمود: اى ابو بصیر، اگر به هنگام شهادت، حالت آن حضرت را مىدیدى در شگفت مىشدى، ایشان در حالت احتضار، چشمان مبارک خود را گشود و فرمود: تمام نزدیکان و بستگان مرا حاضر کنید! ما نیز در اجراى فرمان آن حضرت، از بنى هاشم و بستگان آن حضرت، به هر کسى که دسترسى داشتیم در آنجا جمع کردیم. حضرت نگاهى به آنان انداخت و فرمود:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلوةِ؛ به یقین، شفاعت ما اهل بیت، به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی رسد».[12]
در اینجا امام علیه السلام نفرموده است تارک الصّلوة و بینماز مشمول شفاعت نمیشود، بلکه فرموده نمازخوانی که نماز را سبک بشمارد! مثلاً گاهی بخواند و گاهی نخواند یا از اوّل وقت تأخیر بیاندازد و رعایت احترام و ادب به هنگام ادای نماز را ننماید، از شفاعت ما محروم میگردد.
نکته بسیار مهمی که در اینجا باید یادآور شد و کمتر کسی به آن توجه میکند، بحث شفاعت است که امام صادق علیه السلام با زیبایی تمام به آن اشاره کرده و آن را امری یقینی و حتمی و اثبات شده شمرده است. امام، با دقت و زیبایی وصف ناپذیری آنچنان شفاعت را امری ثابت شده و یقینی معرفی کرده و در اذهان مردم استوار میکند که در این حدیث، هیچ کس در مورد شفاعت سؤالی نمیپرسد و نحوه بیان حدیث از امام علیه السلام به گونهای است که همه ذهنها متوجه نماز و اهمّیت آن میشود و شفاعت، امری حتمی و یقینی و ثابت شده شمرده میشود.
[1] . غیبت نعمانی، ص 245، ح 46.
[2] . إسراء، آیه 13.
[3] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 353، ح 51.
[4] . رجوع کنید: «حیات فکری سیاسی امامان شیعه علیهم السلام» نوشته رسول جعفریان.
[5] . الکافی، ج 8، ص 93، ح 66.
[6] . همان.
[7] . کامل الزیارات، ص 104، ح 1.
[8] . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 10.
[9] . کامل الزیارات، ص 105، ح 4 و ص 106 ح 7.
[10] . مصباح المتهجد، ج 2، ص 782.
[11] . الکافی، ج 5، ص 117، ح 1.
[12] . امالی شیخ صدوق، ص 484، ح 10.
عالی بود